در باره نبوت بدانیم

0
1312

 در باره نبوت بدانیم

اصل نبوت

در جهان بینی الهی نیاز انسان به پیامبر، ضرورتی است که قابل تردید نیست. اگر جهان هستی هدفی دارد و در مسیر خود خط صحیحی را دنبال می کند، باید برای انسان  که جزئی از عالم است راهی روشن و دور از هر گونه خطا و انحراف وجود داشته باشد و اگر نباشد او وصله ناهمرنگ هستی خواهد بود. در جهان بینی مادی برای هستی راهی و هدفی معین نشده و انسان هم بدون طرح و نقشه قبلی ساخته شده و پس از چندی رو به نابودی می رود، مسئله نبوت مطرح نیست.

حقیقت نبوت

واژه نبوت ‌در لغت به معنای پیامبری، و واژه «نبی» به معنای پیامبر است. بنابر قول مشهور، ریشه این دو واژه، کلمه «نبأ» به معنای خبر است خبرهایی که از نوعی اهمیت برخوردارند. یعنی خبرهایی که فایدهای بزرگ دارند، و از آنها علم حاصل میشود.و این ویژگی در مسئله نبوت موجود است؛ زیرا خبرهایی که پیامبران الهی ـ علیهم السلام ـ به بشر ابلاغ میکنند، از عالیترین اهمیت برخوردارند، زیرا که سعادت و شقاوت بشر با نوع برخورد انسان با خبرهای پیامبران رقم میخورد. بر این اساس، پیامبر به کسی گفته میشود که خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ میکند.

از این جا به دست میآید :کسی که به مقام نبوت و پیامبری برگزیده میشود، مقام رسالت و پیام رسانی را نیز دارد. البته مقصود این نیست که دو واژه نبوت و رسالت یا نبی و رسول با یکدیگر مترادفاند، بلکه هردو برای فهمید ن دیگری لازم است چنانکه در روایات آمده است: «رسول کسی است که در خواب و بیداری فرشته وحی را میبیند و صدای او را میشنود، ولی نبی کسی است که فقط در خواب فرشته وحی را میبیند، و در بیداری فقط صدای او را میشنود.»
«رسول»‌ و «نبی» بر کسانی اطلاق می شودکه مأموریت ابلاغ پیام
های الهی به بشر را داشتهاند.

 فلسفه نبوت

فلسفه نبوت را میتوان از دو دیدگاه کلی بررسی کرد:
یکی، از دیدگاه وحی؛ و دیگری، از دیدگاه عقل.

قرآن و فلسفه نبوت

قرآن کریم در آیات مختلف هدف از بعثت پیامبر الهی را بیان کرده است. برخی از این آیات مربوط به نبوت عامه، و برخی دیگر مربوط به نبوت خاصه است، لیکن باید توجه کرد که آن چه در مورد پیامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بیان شده است، اختصاص به آنان ندارد، زیرا آن چه مطرح شده است درباره عنوان نبوت و رسالت است، نه ویژگی شخصی آن پیامبر. در هر حال، هدف از بعثت پیامبران از دیدگاه قرآن کریم را در موارد زیر میتوان جستجو کرد:

  1. دعوت به یکتاپرستی و مبارزه با شرک و بتپرستی.
  2. داوری در اختلافات و منازعات
  3. برپایی قسط و عدل در جامعه بشری.
  4. تعلیم و تربیت.
  5. اتمام حجت بر بشر.

 

فلسفه نبوت در روایات

حضرت امام علی ـ علیه السلام ـ موارد زیر را به عنوان اهداف بعثت پیامبران الهی بیان کرده است:

  1. تجدید میثاق فطری میان انسان و خدا
  2. یادآوری نعمتهای الهی بر بشر
  3. تبلیغ احکام الهی و احتجاج بر آدمیان
  4. شکوفا ساختن عقول بشر
  5. نشان دادن نشانههای قدرت الهی در جهان آفرینش به آنان:
  6. اتمام حجت بر بشر:

 

نیز از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره فلسفه بعثت پیامبران سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود:

ما به وجود خدای حکیم عقیده داریم، خداوند جسم نیست تا انسانها با مشاهده او، با او گفتگو کنند و راه هدایت را از او فراگیرند، و نیز همه انسانها این شایستگی را ندارند که از طریق وحی با خداوند ارتباط برقرار کنند. بدین جهت، باید خداوند سفیرانی داشته باشد که آن چه خیر و صلاح بشر را برآورده میکند، به آنان بیاموزند، و آنان، پیامبران الهیاند.

یک موضوع تکراری و اساسی، که سابقه آن به زمانهای گذشته باز می گردد، این است که آیا نبوت باید به شیوه طبیعی تبیین شود یا فوق طبیعی. فیلسوف مسلمان، فارابی و فیلسوف یهودی، موسی بن میمون آن را به شیوه طبیعی تفسیر می کنند. آنها نبوت را مانند «جعل» تخیلی یا انتقال حقایق علمی و فلسفی می دانستند. توضیحات آنها نه تنها بر کارکرد عقلی بلکه بر کارکردهای سیاسی، قانونگذاری و تربیتی نبوت نیز تأکید دارد. غزالی مسلمان و توماس مسیحی رویکرد فوق طبیعی را، ولو از راههای کاملا متفاوت بیان می کنند.

این نظر که تجارب انبیاء کتاب مقدس معرفت علمی و مابعدالطبیعی را منتقل می کند، در دوره جدید از طرق گوناگون مورد حمله قرار گرفت. در سنن دینی عرفا یا کتب و تفاسیر قابل اطمینان به عنوان منابع معرفت دینی جایگزین پیامبران شده اند. با این وجود، نظریه های مربوط به نبوت با موضوعات مهم راجع به زبان دینی، معجزات ، ماهیت خدا، پایان زندگی و ویژگی دین مرتبط هستند. ضرورت نبوت ، قطعی وثابت است ودلیل آن نیاز انسان به وحی جهت شناخت خداوند است ، همچنین انسان برای تکمیل نقص خود در قوه نظری وعملی و وصول به سعادت اخروی قطعاً نیازمند وحی است . نبوت نوعی سفارت و وساطت بین خداوند و بندگان عاقل او جهت تدبیر زندگی آنها در امور معاش و معاد می باشد و شخص پیامبر انسانی است که با یکی از راههای معروف از خداوند خبر می دهد.

دلایل نیاز به انبیاء

۱- هدفدار بودن هستی:  انسان جزئی از هستی است و هستس برای او آفریده شده است پس نمی تواند به حال خود رها باشد.

۲- حرکت هستی: تمامی موجودات در راه رشد خود شک و تردیدی ندارند، و در نهایت به رشد و کمال می رسند و خداون حکیم این راه را در اختیار انسان نیز قرار داده است، بااین تفاوت که انسان می تواند این راه رشد و کمال را طی نماید یا رها کند.

۳- لطف خداوند: خداوند لازم است بندگان را هدایت کند و راه سعادت را به آنها نشان دهد و نزول قرآن و فرستادن پیامبران لطف اوست.

۴- جهل انسان: اطلاع انسان از خود و جهان آفرینش اندک و مجهولات او بی شمار است،(مثل حوادث عالم برزخ و قیامت ) او برای فهمیدن این امور به معلم نیاز دارد که همان پیامبرانند.

 الف) وظایف پیامبر

واژه «نبوت» بلافاصله مفاهیم پیشگویی و غیبگویی را تداعی می کند. با این وجود، اکثر تبیینهای فلسفی در باب نبوت، خصوصا از دوره قرون وسطی، مفهومی بسیار گسترده تری از وظیفه پیامبر را پیش فرض می کند.  کسی که از جانب خدا سخن  می گوید و پیامهای الهی را بازگو می کند؛ و در سنن دینی این پیامها دارای انواع گوناگونی هستند.

در حالی که پیامبران کتاب مقدس حوادث آینده را پیشگویی می کنند، سنن مذهبی دلالت دارند که پیامبران دارای معرفت به حوادث در گذشته دور هستند که از جانب خداوند به آنها انتقال یافته است (برای مثال، درباره آفرینش). طبق نظر فیلسوفان قرون وسطی، آنها همچنین دارای علم خاص درباره ساختار و ساز و کارهای نظام آفرینش هستند. علاوه بر آن، آنها پیامی اخلاقی دارند. پیامبران همچنین معجزاتی را انجام می دهند. البته آنها حضور الهی را در رؤیا، شنیدن صداها را در خواب تجربه می کنند این نقشها و وظایف مختلف پیامبرداده هایی را به وجود می آورد که نظریه های فلسفی نبوت درصدد تبیین آنها بوده اند.

بیشتر مردم نبوت را با پیشگویی یکی می دانند. با این وجود، درک نظریه های فلسفی درباره نبوت به این نیاز دارد که طیف کاملی از کارهایی را که یک پیامبر می تواند انجام دهد بشناسیم مانند: وحی، علم الهی، منتقد اخلاقی و اجتماعی، معلم، رهبر سیاسی، قانونگذار وآوردن معجزه.

 نیاز اجتماع به قانون کامل

هیچ یک از فیلسوفان و متفکران تردید ندارند که انسان ذاتاً به اجتماع و تمدن گرایش دارد. جامعه نیز قطعاً به قانون نیاز دارد، چرا که انسان فطرتاً متمایل به حب ذات است و این غریزه ممکن است او را به سوی تخصیص همه چیز برای خود و بدون مراعات حقوق دیگران سوق دهد و همین امر منجر به رقابت و مشاجره بین افراد جامعه و در نتیجه ناکامی در زندگی و متلاشی شدن ارکان اجتماع خواهد شد. بنابراین بنیاد جامعه تنها با وضع قوانینی دقیق و محکم و متکامل، قوام و استحکام می یابد تا وظائف هر فرد و حقوق او مشخص و معین گردد که از این قانون به عنوان« اکسیر سعادت » یاد کرده اند .

شرائط قانونگذار

بی تردید وضع قوانین، مستلزم احاطه به تمام جوانب حیات جوامع بشری و در چهار گوشه جهان است که این امر بامرزهای جغرافیائی وعادات وتقلیدها تباین داشته ونیازمند شرائطی است که قطعاً از عهده و توان انسان خارج است که بتواند تا این حد در درجات علم ترقی نماید . برای وضع قوانین کامل ناگزیر باید دو شرط عمده وجود داشته باشد :

۱- شناخت قانونگذار نسبت به انسان

اولین و مهمترین مساله در وضع قانون، شناخت و آگاهی نسبت به موردی است که برایش قانون وضع می کند و در نتیجه او به ناگزیر باید نسبت به انسان، هم از نظر جسمی و هم روحی ، غرائز و فطریات ، وآنچه که به مصلحت یا ضرر اوست  آگاه باشد و هر چه این شناخت کاملتر باشد، آن قانون در علاج مشکلات انسان و رسانیدن او به خوشبختی موفقتر خواهد بود .

ما در عرصه وجود نمی توانیم موجودی را بیابیم که از خالق انسان نسبت به او آگاه تر باشد.
خداوند در قرآن مجید می فرماید :

« ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر » .

عظمت انسان در روح و معنویات و غرائز و فطریات اوست که شبیه به دریای بزرگی است که ساحل آن دیده نشده و محیط آن شناخته نمی شود به گونه ای که بسیاری از جوانب زندگی و رموز وجود او مخفی است تا جایی که انسان ملقب به «موجود مجهول» می باشد .

۲- عدم نفع بردن قانونگذار از قانون

این یک شرط بدیهی است، یعنی اگر قانونگذار از قانونی که وضع می کند نفعی ببرد، صرف نظر از اینکه آن نفع مستقیماً عاید او شود و یا با واسطه نصیب او گردد، آن قانون به صلاح قانونگذار خواهد بود نه به صلاح جامعه ، و نتیجه قطعی آن ظلم و اجحاف است، بنابراین قانون کامل محقق نخواهد شد مگر آنکه واضع آن عاری از حب ذات و نفع شخصی باشد .

ما نمی توانیم موجودی بیابیم، مگر خداوند سبحان که فاقد عجز و فقر و نیازمندی و طمع نفع بردن باشد ، در حالیکه انسان همواره اسیر حب ذات بوده و هر گاه بخواهد خود را از تبعات غرائز وشهوات و نفسانیات پاک نماید ، رهایی ازاین ورطه به راحتی برای او میسر نیست .

یکی دیگر از دلایلی که عدم صلاحیت بشر برای وضع قانون کامل را تائید می کند این است که ما دائماً در قوانین انسانی به استثناء بعضی قوانین شاهد تغییروتبدل و نقض مستمر آنها هستیم .

 همچنین قوانین موضوعه بشری همواره با هم تناقض دارند واین به علت قصور و ناتوانی واضعین آنها از شناخت حقیقی انسان می باشد پس دراین صورت استقرار زندگی اجتماعی عادلانه و سعادتمندانه بشر مبتنی بر«قوانین الهی » است و در حکمت خداوندی ابلاغ آن قوانین به انسان به وسیله برانگیختن یکی از انسانهای شایسته واجب است، یعنی حامل رسالت خداوند سبحان، همان پیامبر مبعوث و پیام آور برای انسان است، بنابراین در حکمت خداوند تعالی، بعثت پیامبران برای حفظ نظام عادلانه اجتماعی و تقنین کامل، واجب وضروری است.

نیاز اجتماع به شناخت

انسان همانند سایر موجودات زنده مجهز به هدایت تکوینی است، اما این هدایت تکوینی برای رساندن بشر به غایتی که به خاطرش خلق شده کافی نیست و به این دلیل، خالق بشر به خاطر عدم کفایت غرائز در نیل به سعادت، چراغی در روح انسان تعبیه نموده که این چراغ همانا عقل است. اما عقل نیز در وصول انسان به خوشبختی کافی نیست، بلکه انسان برای رسیدن به سعادت به عامل دیگری نیاز دارد زیرا عقل انسانی از خطا وتزلزل مصمون نیست.

انسان باید جهت وصول به سعادت مطلوب در زندگی دو چیز را بخوبی بشناسد :

شناخت خداوند سبحان وشناخت مصالح و مفاسد زندگی، و معرفت کامل دراین دو عرصه برای انسان تنها در پرتو وحی و تعالیم انبیاء حاصل می شود. شناخت خداوند در رأس کمالات قوه نظری است. همچنین در رأس کمالات قوه عملی همانا طاعت خداوند است و برای تکمیل این دو قوه باید به کسی که قادر به تکمیل آنهاست یعنی به انبیاء پناه آورد .

روشهای آگاهی از صدق دعوی نبوت

ادعای نبوت باید با دلیلی که صحت آن ر ا تایید می کند اثبات شود، در غیر اینصورت این ادعا هرگز نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد و این امر اقتضای فطرت انسانی است.

شیخ الرئیس در یک جمله مشهور می گوید :

« هر کس که ادعای مدعی را بدون مدرک و برهان بپذیرد، از فطرت انسانی خارج شده است» .پیامبر صادق، حقانیت خود را از طریق معجزات اثبات می کند، و در غیر این صورت چگونه     می توان به صحت ادعای او پی برد .

معجزه:

تعریف معجزه مشهور است به « امری خارق العاده مقرون به تحدی، با عدم معارض »

یعنی : پیرامون ما اموری  مانند وجود معلول بدون علت  وجود دارد که متضاد با عادت عقل است. امور دیگری نیز هستند که با قواعد عادی منافات دارند، یعنی اموری که بر حسب وسائل وادوات عادی و مجاری طبیعی از محالات محسوب می شوند، ولی عقلاً محال نمی باشند زیرا شاید دارای اسباب دیگری خارج از رویه عادی باشند که به «معجزات» موسوم هستند. مثلاً قرآن حکایت می کند که کسی که با علم کتاب ، عرش بلقیس ، ملکه سبا را از سرزمین یمن به سرزمین شام و در یک طرفه العین و بدون توسط شیئی از وسائل عادی و متعارف احضار می کند  بنایراین اعجاز، امری خارق عادت است نه خارق عقل .اما هرآنچه خارق العاده است معجزه نامیده نمی شود مگر اینکه موردی باشد که ادعای نبوت را در بر داشته باشد ، واگر ادعای نبوت در کار نباشد و از سوی بعضی اولیاء الله صادر شود مانند حضور رزق برای مریم ( علیها السلام ) بدون تلاش و سعی طبیعی« کرامت » نامیده می شود . اعجاز هرگزمحقق نخواهد شد مگر زمانی که مردم از آوردن معارض با آنچه که مدعی نبوت آورده ناتوان باشند، و اعمال حیرت انگیز نوابغ و مخترعان یا آنچه که جادوگران انجام می دهند به خاطر فقدان آن شرط ادعای نبوت معجزه محسوب نمی شود .یکی از شرائط اعجاز این است که دلیلی برصدق ادعای نبوت باشد بگونه ای که فعل مدعی مطابق ادعای او باشد، و اگر خلاف آنچه باشد که ادعا می کند، حتی اگر امری خارق العاده باشد معجزه نامیده نمی شود . قرآن مجید شاهکار بی مانند ومعجزه پیامبر امّی  حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه محسوب می شود . البته پیامبر اسلام معجزات دیگری مانند شق القمر و معراج و…. نیز دارد اما قرآن کریم عالی ترین معجزه پیامبر اکرم (ص) است، و دلیل مهم اعجاز آن، ناتوانی همه بشر در ایجاد شبیه به آن، هم از نظر فصاحت و بلاغت و هم از نظر محتوی و معنی می باشد و این همان موضوعی است که به « تحدی قرآن» معروف است.

عصمت:

عصمت دارای مراتب وابعادی است از جمله :

عصمت در دریافت وحی و ابلاغ آن .

عصمت در عمل به شریعت الهی .

عصمت از خطا در تطبیق شریعت .

عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور .

عصمت از خطا در امور عادی .

تنزه از منفرات .

از نظر عدلیه مشهور است که عصمت آن است که برای صاحب آن هیچ انگیزه برای ارتکاب معاصی و ترک طاعات با وجود قدرت انجام آن وجود ندارد .

پیامبران عمدتاً قبل از نبوت و درخلال آن از گناهان کبیره و صغیره معصوم می باشند  حتی آنها با دلائل عقلی ونقلی از سهو ونسیان نیز معصوم هستند .


همه متکلمین  اعم از سنی و شیعه  به عصمت پیامبران در مرحله پس از نبوت نیز اعتقاد دارند . عصمت در این مرحله دارای دو وجه می باشد :

۱- عصمت از کذب

۲- عصمت از خطای سهوی در دریافت و ابلاغ ‌وحی

بنابراین عصمت پیامبران ثابت می شود ، زیرا اعتماد به آنها حاصل نمی شود مگر با اعتراف به مصونیت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی ، عمداً یا سهواً . به علاوه، تجویز خطا در تبلیغ هر چند سهواً  با غرض کلی رسالت ، یعنی ابلاغ صحیح احکام خداوند به مردم ، منافات دارد.

 

ب) نظریه های قدیمی: نبوت و رؤیاهای صادقانه

نظرپردازی فلسفی درباره نبوت با نظریه های قدیمی درباره غیب گویی و رؤیاهای صادقانه شروع شد. در رؤیاها، تصاویر احتمالا ناشی از پیکرهای خدایان روح را تحت تأثیر قرار می دهند و رویدادهای آینده را فاش می کنند. ارسطو در طی دوره اولیه افلاطونی تفکرش، اعتقاد داشت که روح به دلیل خاصیت طبیعت ملکوتی اش توانایی غیب گویی دارد.

بعدها در درباره غیب گویی در خواب یکی از رسالات طبیعی کوتاه ارسطو، بیان نمود که نبوت از طرف خدا نمی آید، زیرا کسی که رؤیاهای صادقانه را تجربه     می کند بهترین و داناترین نیست، بلکه در عوض دچار مالیخولیا است. ارسطو درباره گزارشهای طبیعت گرایانه مختلف این پدیده تحقیق نمود.

بعدها با این دیدگاه فوق طبیعی که خدا می تواند هر کسی را که می خواهد پیامبر خود نماید، پیوند یافت. یک تحریر عربی از رسالات طبیعی کوتاه، این تصویر غلط را ایجاد کرد که ارسطو منشأ رؤیاهای صادقانه را در نوعی عقل کیهانی جستجو کرده بود.


ج) نظریه های قرون وسطی: فیلسوفان مسلمان

فیلسوفان قرون وسطی حیطه ای را که خداوند مستقیما در دنیا دخالت می کند مورد بحث قرار دادند. نبوت در این بحث عمومی دخیل بود. آیا نبوت عطیه ای الهی است یا اینکه دریافت طبیعی انسانی است؟ آیا علم نبوت با شناخت روزمره یا علمی انطباق دارد یا اینکه نوع خاصی از معرفت است؟ فرد باید چه قابلیتهایی داشته باشد تا به مقام نبوت برسد؟ آیا آمادگی خاصی مورد نیاز است؟ مقصود از کلام الهی چیست؟

شخصیتی مهم در توسعه نظریه های قرون وسطایی درباره نبوت، فیلسوف مسلمان، فارابی بود. ابن سینا مانند فارابی، با تأکید بر وظیفه سیاسی پیامبر، باور داشت که فقط پیامبران می توانند بین مردم پیوند ایجاد کنند و او وجود انبیاء قانونگذار را به عنوان پیش بینی ناظر به غایت طبیعت تلقی می کرد

برخلاف فارابی و ابن سینا، دیگر متفکران اسلامی تفسیر نبوت را به عنوان امری اکتسابی و طبیعی رد می کردند. اعتقاد داشتند که خداوند یگانه سبب حقیقی حوادث است. بنابراین خداوند علم پیامبری را مستقیما انتقال می دهد: او آن را به فرشتگان می دهد تا آن را به نبی انتقال دهند.

تردید در اثبات نبوت

مسأله معرفت شناختی اثبات نبوت برای فیلسوفان قرون وسطایی به خوبی شناخته شده بود، اما بعداً تردید در اعتبار بخشیدن به ادعاهای وحی حالت خصمانه تری حتی از جانب معتقدان یافت.

به مکاشفه ها به عنوان صرف رؤیاها انتقاد کردند و گفتند اگر بگوییم خداوند با شخصی در رؤیا سخن گفته است چیزی بیش از این نیست که بگوییم آن فرد خواب دیده است که خداوند با او سخن گفته. با گذشت زمان، نظریه های گوناگون نبوت را به مقولاتی نظیر خلسه، روان پریشی، الهام شاعرانه، توهم، دروغ، عوام فریبی، تنزل دادند یا آن را به این مقولات شبیه دانستند

 عدم اعتقاد به نبوت

عدم اعتقاد به نبوت نشانه عدم شناخت به خداوند می باشد. خداوند تمام جهان را برای بهره گیری انسان آفریده و همه مارا برای سعات ابدی و بندگی خودش دعوت فرموده است. باتوجه به اینکه ما راه را نمی شناسیم و یا در انتخاب راه راست اشتباه می کنیم و در مسیر حرکت، به خطاها و وسوسه های شیطانی و طاغوت ها و تاریکی ها و تفرقه و انحراف دچار می شویم، در اینجا اگر میزبان ما که خدای بزرگ است، رهبری همچون پیامبر با چراغی همچون معجزه و نقشه ای کامل همچون قرآن، برای هدایت ما نفرستد، دعوتهای که خداوند از ما نموده لغو و بیهوده می شود.

هدف نهایی از ارسال پیامبران حرکت انسان به سوی تکامل واقعی است و هر حرکتی هم به مبدا و مقصد و راه نیاز دارد و هم به وسیاه و رهبر و در همه این نیازها نیاز به رهبر ضروری تر است، زیرا اگر رهبر نباشد هم راه را گم می کنیم و هم هدف را و هم وسیله ها نا به جا به کار می رود.

راستی خدای حکیم چگونه ممکن است همه موجودات را برای انسان خلق کند ولی خود او را بدون برنامه به حال خود رها کند؟             

 و) نبوت در دین معاصر و فلسفه دین

گاهی گفته می شود که نبوت در تأکیدش بر کلام خداوند و انتقال آن با عرفان تفاوت دارد. با فرض این تمایز، ما می توانیم بگوییم که در ادیان بزرگ نقش پیامبران تحت الشعاع دو چیز قرار گرفته است: از یک سو عرفا و از سویی دیگر کتب و مفسران معتبر، بنابراین عرفا و متون عرفانی به واسطه اولیه وحی تبدیل شده اند

نبوت همچنین در قرن بیستم در بحثهای مربوط به دین که گرایش تحلیلی دارند کمتر مطرح بوده است، گرچه بحث درباره نبوت در ارتباط با ناسازگاری ادعا شده علم پیشین الهی و اختیار انسان تا حدی وجود داشته است. مفاهیم مرتبط با نبوت وحی، تجربه عرفانی، معجزات، پدیده های غیرطبیعی، مفصلاً به وسیله فیلسوفان مورد بررسی قرار گرفته، اما معمولاً با اشاره اندک و یا بدون هیچ   اشاره ای به نبوت بوده است. همه اینها تا آنجا که ادعاهای خداشناسی سنتی نهایتاً بر پایه این اصل استوار است که خداوند با موجودات انسانی ارتباط دارد، موجب شگفتی است.

نتیجه گیری

می توان مباحث مربوط به نبوت را اینگونه جمع بندی نمود :

نبوت، امری ضروری و قطعی است و استکمال قوه نظری و عملی در انسان هرگز بدون وجود انبیاء امکان پذیر نیست .

انبیاء چه قبل و چه در حین بعثت واجد عصمت هستند.

افزودن دیدگاه